دانیالدانیال، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

زندگی من

پایان نه ماهگی!

دانیال عزیزم امروز 16 اردیبهشته ونه ماه از اومدنت میگذره ... باهم بهترین روزها رو داشتیم ... من احساس قشنگ مادر بودن رو حس کردم... تو چشمای قشنگت زندگی رو دیدم... عاشقتم عزیزم ... بدترین روزهام تو این نه ماه وقتی بود که مریض شدی... همیشه با برات آرزوی سلامتی میکنم عزیزم...تو که سالم خوشحال باشی من به تمام آرزوهام میرسم چهاردست وپا راه رفتن رو تازه یاد گرفتی... هرجا بخای میری بده بلد شدی و هر چی که بهت بگم بده رو زود میدی بنداز هم بلدیییییی میشینی رو صندلیت و همه چیز رو میندازی بای بای هم میکنی منو صدا میکنی وهی میگی ماماماماما عشق دد هستی و تا میریم بیرون میگی ددددددددددد هر حرف یا کاری هم میکنیم دوست داری زود تقلید کن...
16 ارديبهشت 1392

گل من تو اتاقش

پسرم تازگی اونقدر آقا شدی که نگووووو... روز به روز  داری بزرگ میشی وعاقل تر.تو اتاقت قشنگ میشینی ودد رو نگاه میکنی...   اگه صدات کنم هم دیگه قشنگ برمیگردی ... اسم قشنگتو یاد گرفتی و میدونی که وقتی میگیم دانیال باتو کارداریم...   یاد گرفتی دستتو میگیری و وای میستی... هورااااا ...
6 ارديبهشت 1392

با تاخیر... نه ماهگی گل پسر

زندگی من کارهای قشنگی یاد گرفتی همرو برات توی دفترت نوشتم. ببخشید که وبلاگتو برات ننوشتم  دیگه سعی میکنم حداقل وبلاگت رو بصورت تصویری برات ادامه بدم ...مامان تنبل داشتن همینه دیگه رفتیم آتلیه وکلی عکس های خوشگل گرفتیم ...
1 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زندگی من می باشد